being a vegetarian is like using a dildo as a substitute for penis
۱۳۸۷/۷/۹
۱۳۸۷/۷/۸
tip of the day 4
چیز خوب یا چیز بد یکی هستند.تنها تفاوتی که دارند این است که چیز خوب عمر را زیاد میکند.
۱۳۸۷/۷/۷
به آخر خط
دیروز به آخر خط رسیده بودم.تصمیم را گرفتم.مشکل امروز من این است که نمیدانم چه تصمیمی گرفتم.امیدوارم خودکشی نبوده باشد.
۱۳۸۷/۷/۴
۱۳۸۷/۷/۳
from a doggy afternoon 4
وقتی قدرتش رو داری، میتونی فاعل باشی. ولی وقتی نداری، مفعول بودن هم از سرت زیاده.
tip of the day 2
آیا میدانستید عبارت "چه هوای خوبیه، نه؟" یکی از کاربردی ترین شیوه های ارتباط میان انسان هاست؟
holly stuff 2
چیز مقدس در درون همه ی ماست.این چیز همانند پرسپولیس پرسپولیسیست که زمان بازی ایران عربستان در ورزشگاه سر میدهیم.
۱۳۸۷/۷/۲
from a doggy afternoon 2
بجای اینکه تلاش کنی جلوی عرق کردنت رو بگیری باید سعی کنی تو اون شرایط قرار نگیری.
۱۳۸۷/۷/۱
۱۳۸۷/۶/۳۱
۱۳۸۷/۶/۳۰
۱۳۸۷/۶/۲۷
۱۳۸۷/۶/۲۶
۱۳۸۷/۶/۲۳
۱۳۸۷/۶/۲۱
رنگ خوک
نادانی خودت را به حساب اشتباه من نذار
خیلی ساده رنگ خوکی را میگیری که در گل و لا پرسه میزند
من بهترین حادثه ی شهوانی هستم که میتواند برایت اتفاق بیفتد
۱۳۸۷/۶/۲۰
پیچیدگیه قضیه
قضیه پیچیدست
پیچیده تر از کاغذ پیچیده شده ی دور ساندیویچ
قیافه ی تو آشناست
آشنا تر از برفکای هر شب تلویزیون
گریه های منم چه زیباست
بعد اینکه سک پشت سک مشروب میخورم
تو شبیه کارتونی هستی
که حتی در دوران کودکی هم بش نمیخندیدم
من و تو فقط میتونیم
حاصل یک برخورد سخت در ایستگاه متروی شلوغی باشیم
۱۳۸۷/۶/۱۹
janet
وقتی جانت از پنجره اتاق به همان خیابان همیشگی که برای همیشه قرار است رو به روی اتاقش باشد نگاه میکرد، احساس میکرد چیزی تغییر کرده است.او توجه بیشتری به تمام عناصر خیابان کرد.کافه که سر جایش بود، ماشین آقای چارلز که همیشه در این زمان پارک است خوابیده بود و زندگی برای زوج در حال پیاده روی شیرین بود.
جانت پیراهن مردانه ای تن کرد و کراوات سیاهش را شل بست. با طمانینه وارد خیابان شد و تمام خیابان را با دقت وارسی کرد.نمیتوانست باور کند در عین حالی که حس میکند چیزی فرق کرده همه چیز سر جایش باشد.
همیشه در این وقت به کافه میرود.او قادر نیست شبش را بدون سیگار، قهوه و کافه شروع کند. آقای چارلز که تازه از شرط بندی در پیست اسب دوانی آمده بود معرکه براه انداخته و برای همه بردنش را تشریح میکرد. جانت نمیدانست که چرا همیشه چارلز میبرد و هیچ وقت نمیبازد. بعد از تمام شدن سیگار و قهوه اش، شان دوست پسرش بدنبالش آمد و با هم مسیری نامعلوم را پیش گرفتند.
۱۳۸۷/۶/۱۷
اون گفت
اون گفت:"من احساس پوچی میکنم"
با شتاب جاذبه سقوط کرد
از سطحی بالاتر به سطحی پایین تر
اون پخش شد
همه چیش پاشید اینور اونور
اون میخواست تجربه کنه سقوط رو
ولی نمیدونم میدونست که
اکثر آدمهایی که خودشونو پرت میکنن
قبل از برخورد با زمین
در اثر سکته میمیرن
با شتاب جاذبه سقوط کرد
از سطحی بالاتر به سطحی پایین تر
اون پخش شد
همه چیش پاشید اینور اونور
اون میخواست تجربه کنه سقوط رو
ولی نمیدونم میدونست که
اکثر آدمهایی که خودشونو پرت میکنن
قبل از برخورد با زمین
در اثر سکته میمیرن
۱۳۸۷/۶/۱۴
پاک کن
پاک کن روی سطرا دنبال منه
پاک کن چیزای زاید رو پاک میکنه
و چیزای مفید رو نگه میداره
زندگی من دست پاک کنه
و پاک میکنه منو بدون اینکه بدونم از کدوم طرف اومده
عزیزم، یادت باشه تو کدوم سطر و در کدوم صفحه پاک شدم
هر دفعه بهم سر بزن
و به کلمه ی جدیدی که روی من نوشتی لبخند بزن
پاک کن چیزای زاید رو پاک میکنه
و چیزای مفید رو نگه میداره
زندگی من دست پاک کنه
و پاک میکنه منو بدون اینکه بدونم از کدوم طرف اومده
عزیزم، یادت باشه تو کدوم سطر و در کدوم صفحه پاک شدم
هر دفعه بهم سر بزن
و به کلمه ی جدیدی که روی من نوشتی لبخند بزن
۱۳۸۷/۶/۱۳
چیزی شبیه شوفاژ
چیزی شبیه شوفاژ با آن پره های دهشت آورش از یک جایی بر سرم خراب شد
در همین حال بودم
که تو آمدی و گفتی:
"شب خوبیه، حال پیاده روی داری؟"
در همین حال بودم
که تو آمدی و گفتی:
"شب خوبیه، حال پیاده روی داری؟"
۱۳۸۷/۶/۱۱
پودر ظرف شویی
بچه رو هرکاری کردن از اطراف خونه نرفت.اون نمیخواست بره چون جای دیگه ای نداشت.
به اون گفته بودن تو نفرین شده ای، تو شگون نداری. تو بدی، تو نجسی، تو مصیبیتی.
نمیدونس، نمیدونس، نمیدونس که چرا اینا رو بش میگن، هر کاری کردن اون از اطراف خونه نرفت تا اینکه اونا خونه رو خراب کردن و رفتن ولی بعضی چیزا اصلا فراموش نمیشه.
به اون گفته بودن تو نفرین شده ای، تو شگون نداری. تو بدی، تو نجسی، تو مصیبیتی.
نمیدونس، نمیدونس، نمیدونس که چرا اینا رو بش میگن، هر کاری کردن اون از اطراف خونه نرفت تا اینکه اونا خونه رو خراب کردن و رفتن ولی بعضی چیزا اصلا فراموش نمیشه.
برو جلو، بزار باد بیاد
برو جلو، هیچی واسه دیدن نیست
دل خودتو خوش نکن
اینجا در دست ساختم نیست
کنجکاوی مث بکارته
بزار باد بیاد
که تنها همین میتونه بیاد
یکم برای صبحونه
یکم برای شام
هیچی دیگه نمونده
پس هیچی واسه دیدن نیست
دل خودتو خوش نکن
اینجا در دست ساختم نیست
کنجکاوی مث بکارته
بزار باد بیاد
که تنها همین میتونه بیاد
یکم برای صبحونه
یکم برای شام
هیچی دیگه نمونده
پس هیچی واسه دیدن نیست
شهروند بد
کره رو با پنیر میخورم
مربا رو بی کره
تلویزیون ریموتش خراب شده
اخبار صبح رو نمیتونم ببینم
من شهروند بدی هستم
تو رو درک نمیکنم
روزی چند بار حمله عصبی دارم
نمیتونم بخوابم
من شهروند بدی هستم
مورچه ها تو خیابونان
از اونا میترسم
باهاشون حرف نمیزنم
من شهروند بدی هستم
فرستادنم دکتر
مرخصی اجباری دادن
بچه هام ازم میترسن
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
مربا رو بی کره
تلویزیون ریموتش خراب شده
اخبار صبح رو نمیتونم ببینم
من شهروند بدی هستم
تو رو درک نمیکنم
روزی چند بار حمله عصبی دارم
نمیتونم بخوابم
من شهروند بدی هستم
مورچه ها تو خیابونان
از اونا میترسم
باهاشون حرف نمیزنم
من شهروند بدی هستم
فرستادنم دکتر
مرخصی اجباری دادن
بچه هام ازم میترسن
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
من شهروند بدی هستم
اشتراک در:
پستها (Atom)