۱۳۸۹/۱۰/۳






میگه بنویس. میگم از چی؟ میگه میدونی از چی. میگم از خودم؟ باز میگه بنویس. میگم کاغذی نمینویسم. نگاهی میکنه با لحنی آروم میگه بنویس. میگم خرابه، ویندوز بالا نمیاد. میگه ویندوز خودت یا اون؟ دوباره مکث میکنه، با لحنی طعنه زن میگه، بنویس. میگم از چی بنویسم؟ از آسمون، از زمین، از دنیا، جامعه، خانواده، گذشته ای که به یاد نمیارم، حالی که بی حاله، آینده ای که مطمئنم دنبال گذشته ی فراموش شدمم، از چی؟ نگام میکنه، فقط نگام میکنه. آدمای دور و ور من فقط نگاه میکنن. نگام میکنه و میگه بنویس، برای زنده موندن و ادامه دادن بنویس.









۱ نظر:

طیبه تیموری گفت...

شاید این همون نشانه کوچیک واسه ادامه دادن باشه

بنویس