۱۳۸۹/۹/۲۸






تویه جلسه های هفتگی شرکت میکنم. ده و پونزده تا زن و مرد میانسال دور هم جمع میشن و از تجربه های هفته ی پیششون میگن. چه تجربه هایی؟ که چه غذاهایی درست کردن. به خودم نگاه میکنم. یاد فایت کلاب میفتم. خندم میگیره.
دیروز رفتم، سه تا غذای جدید یاد گرفتم. یه غذای هندی بود، یه نوع ماکارونی و یه نوع املت. همشون رو پختم تو یه روز. همشونو. همشونو. دیگه کاری تا هفته ی بعد ندارم. هفته ی بعد میخوان تجربیات کیک درست کردنشون رو بگم. از امروز یکشنبه تا جمعه وقت دارم در مورد کیک های خیال بافی کنم. هووووم.‏
راستی، خوبیش اینه که کاریت ندارن اگه هیچی ندونی، هیچی نفهمی و هیچ استعدادی نداشته باشی. فقط باید بری، بشینی.








هیچ نظری موجود نیست: