۱۳۸۹/۴/۱۲

چیزای عشقی 28





عزیزم، بیا تو یه بانک دو تا حساب باز کنیم. من هی ده هزار تومن به حسابت بریزم، و هی تو همون ده هزار تومن رو به حسابم بریزی. خیلی شیک هر روز بریم اونجا، من یکم زودتر. بعد اینکه پول رو ریختم به حسابت از بانک برم بیرون و تو بیای، در حالیکه عینک دودی زدیم، کمی کمرمون رو به نشونه احترام خم کنیم، سلام آقای فلانی، سلام خانوم فلانی بگیم و از کنار هم رد بشیم. انقدر اینکارو بکنیم که بانکیا شاکی شن.








۱ نظر:

پيچك زندگي گفت...

شايد باورت نشه ولي من با يه بنده خدايي هر روز پاساژ گلستان دم مغازه ايكيا ساعت 8:30 كله هامونو با هم مي كرديم تو مغازه مي پرسيديم آقا اينا اورجينشون چينيه؟
طرف كلي شاكي ميشد...دو هفته و چهار روز اينكار ور تكرار كرديم...به جان خودم مشتري هاش كم شد...