۱۳۸۸/۱۱/۲۶





سخنرانی ها را به دولت مردان بسپار. ایده ها جایشان را در آخر، در کتاب نظریه پردازی باز میکنند. ادبیات، آن بچه ی چموشی است که هیچ وقت تن به بازیهای دسته جمعی نمیدهد. دوست دارد که به پارک میروند، سر از کار تمام دار و درخت ها در بیاورد. بنشیند روی نیمکتی و به پیرمرد بی روح و خشکی نگاه کند. با آن انگشتان کوچکش دستانش را لمس کند و به جوهر کلمه ی "زبر" که فقط تا آن زمان، از این و آن شنیده بود پی ببرد.
ادبیات همیشه آنها را به سخره گرفته است. نویسندگان، با آن قلم های نامرئیشان بمانند دلقکی بوده اند که در دربار شاه همیشه حضور داشته اند و با سخنان طعنه آمیز خود، به درون آنها رخنه کرده اند. با آنکه تلخیه حرفشان، دامن خیلی ها را گرفته است ولی هیچ وقت از دربار طرد نشده اند. زیرا که همه میدانند، با دلقکان نباید کاری داشت. آنها چیزی برای از دست دادن ندارند.







۳ نظر:

ناشناس گفت...

:)

SunWalker گفت...

بهراد اگه یه دستی به سر و روی اینجا بکشی یه کمی قیافش عوض شه هم بد نیستا ..

مدادرنگی گفت...

:)