او پیانو را، با ضرباتی سنگین و پراکنده و در اوج بی تفاوتی، مورد حمله قرار میداد. او پیانیستی بود که هر شب در رستورانی مجلل مینواخت. میدانست اگر بدترین اجرای خودش را داشته باشد نیز، در آخر برای او دست خواهند زد. او تنها بود ولی بدتر از آن این بود که درک نمی شد.
۱ نظر:
عالی..محشر
ارسال یک نظر