۱۳۸۷/۱۰/۱۵

یه سری پوکر باز خسته

طبیعیه که زندگی آدما، به یه سری عناصر سرگرم کننده نیاز داشته باشه. مثلا جنگ، عشق، کشتار، فقر، ایدز و کریستمس. وگرنه جهان رو یه سری پوکر باز خسته فرا میگرفت که دارن از سرطان ریه می میرن.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چه تصویری تو ذهنم ایجاد شد :
چندین نفر توی یک کافه ی تقریبن شلوغ نشستن, اَش تو اَش سیگار روشن می کنن, فضا با اینکه محیط شلوغه, بی سر و صداست, هر از گاهی صدای خنده ی چند نفر بلند میشه که معلوم میشه آدمای اون میز شوخی ناموسی با هم کردن, به جز چندتا لامپ مهتابی رو دیوار, که یکیش هم هر از گاهی چشمک میزنه, تقریبن هیچ نوری نیست, یکی دو نفر روی صندلی های جلوی بار نشستن, غرق در فکر به لیوان جلوشون نگاه می کنن, صدای خنده, این یکی بلندتر, یک پسر مو فرفری (شبیه اِسلش) خنده های بلند و مسخره می کنه که با فضای آروم اونجا جور نیست, سرش پایین روی برگ ها خودشه, اما زیر چشمی حرکات صورت رفیقش رو زیر نظر داره و بهش تیکه میندازه و شوخی ناموسی میکنه, کل میز می خندن, هوا گرم و پر از دود سیگاره ...