wild side
۱۳۹۰/۱۱/۱۹
نشسته بود. متوجه شده بود ساعت هاست که نشسته. روی لوازم خونه روکش کشیده شده بود. نشسته بود. متوجه شده بود که ساعت هاست در فضایی نشسته که هیچ معنایی نداره و هیچ مفهومی نمیتونه زاده شه. دور و ور خودش رو نگاه کرد. متوجه بود که ساعت هاست نشسته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر