کوندرا در کتابی میگوید کاشکی معشوقه ی گوته در خلال نامه بازیهاشان نظر او را در مور فلان سبک هنری میپرسید. کاش نظر او را در مورد فلان مکتب میدانستیم. در دنیای معاصر دیگر به اینگونه نیست. ما دیگر میدانیم باید شیره ی فیلسوف، اندیشمند و هنرمند را بگیریم. آنها را با سوالها بمباران میکنیم. فیلمهایی از مستی هایشان را در یوتوب میگذاریم. دیگر چیزی مخفی نیست. و من، گاهی باخودم میگویم که کاش نمیدیدم نمیشنویدیم این چیزها را. که کاش آن حس ابهام در مابین متن ها و گفتار ها می ماند. آن عجز انسان از دسترسی به معنا و اطلاعات، میماند. که کاش آن حدس ها و گمان ها، آن بازیها با کتاب ها، جستجو در اعماق آنها برای پاسخ ها میماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر