۱۳۸۸/۹/۲۰

پیراهن






عقربه ها، عدد ها را یکی پس از دیگری جا میگذراند و باز به آنها میرسند. روزها ورق میخورند و میبینی که در این توده از اعداد تکراری چیزی نیافتی جز آن پیراهن مردانه که به تنش خوش نشسته بود. میمانی که آن صبح خمار در خودش چه داشت که برای تجربه کردنش، این همه رقم را خرجش کردی. تجارت، تجارت بی رحمیست.









هیچ نظری موجود نیست: