هر چیزی که به او مربوط میشد زیبا بود. شیوه ی خاصی در بیان جملات داشت. چشمانی آبی و موهایی مخملی داشت. شلوار جین کهنه ای به پا میکرد. از من خوشش می آمد. خیلی تلاش میکرد که مرا به خودش جلب کند. مردانه، چرب زبانی میکرد.
سیگاری برایم روشن کرد. دستانش را در شلوارش کرد. دست راستش را با شتاب درآورد، به راهی که به پایین میرفت اشاره کرد و گفت:" قدم بزنیم؟ "
احساس میکردم تک تک این لحظات برای او به اندازه ی عمریست. من آرام و ساکت به سیگارم تکیه داده بودم. میدانستم در آخر راه به سمتی روانه میشوم.
سیگاری برایم روشن کرد. دستانش را در شلوارش کرد. دست راستش را با شتاب درآورد، به راهی که به پایین میرفت اشاره کرد و گفت:" قدم بزنیم؟ "
احساس میکردم تک تک این لحظات برای او به اندازه ی عمریست. من آرام و ساکت به سیگارم تکیه داده بودم. میدانستم در آخر راه به سمتی روانه میشوم.
۲ نظر:
tekie be sigaro dost dashtam...;)
چقدر كامنت گذاشتن سخته اينجا!ا
اگه ميخواي تكيه كني به يه نخش تكيه نكن. پشتت به بسته ش گرم باشه :دي
s
ارسال یک نظر