۱۳۸۸/۸/۲۴

دو دلقک




آدمی کوته قد بود. کلاهی عجیب با زنگوله ای در انتهای آن به سر داشت. کفشهای پنبه ای شکل به پا داشت و شلواری گل گلی.
به هم رسیدند. لحظه ای مکث کردند و هم را نگریستند. از کنار هم رد شدند و اندک اندک از هم دور. باز شروع به خنداندن دیگران کردند.








۱ نظر:

مداد رنگی گفت...

کسی هست که ترا بیشتر از هرکس می شناسد
مکث یعنی ...