۱۳۸۷/۱۲/۲۷

لذت 6

در تاکسی مردی کنارم می نشیند. پلاستیکی پر، در دستانش است. آن را روی پایش میگذارد. از آن سرما تراوش میشود. در ظهری گرم، این سرما تجربه ی جالبیست.
کنجکاو میشوم که درون آن چیست. با انگشت کوچک، آرام پلاستیک را لمس میکنم. منحنی شکل است. و همچنین چیزی نازک را حس میکنم.
چه میتواند باشد؟ سیب دوست دارم پس یک سیب میشود. یک سیب گرد و یخ زده.

هیچ نظری موجود نیست: