باید کت و شلوار بابامو دیروز میدادم خشکشویی
امروز دلارای کهنه ی مامانمو میفروختم
شاید فردا تغییر میکرد
فردا چیزی نیست که بشه با دلخوشی یه بوسه بهش نگا کرد
همه چیز به سادگی عوض میشه
و تو، دیگه از دور هم بی نقص نیستی
جوش روی صورتت کلافت میکنه
در مستی گریه میکنی
و دلت برای رانندگی تو پاییز تنگ میشه
قیافه ی همه چیز یه بُلوفه
اشتباهی روی همه چیز حساب میکنی
و به سادگی همه چیز عوض میشه
۳ نظر:
به سادگی، مثل همیشه، تکراری و بیهوده... ولی در حال امیدواری، خیلی سخت و به شکل غیر قابل انکاری متفاوت از همیشه.
(چی آره؟)
همه چیز کلافه کننده می شه،همه چیز یکباره گره می خوره و ....و چی؟؟!صدای بی روح آدمای مرده می آد!!!!
~~~
ارسال یک نظر