۱۳۸۷/۵/۹

سالوادور دالی

دیروز تویه جایزه هفتگی یه رستوران سالوادور دالی بردم.اون دقیقا کپی شده ی سالوادور دالی اصلی هست.هر کاری رو به نحوی انجام میده که سالوادور دالی اصلی انجام میداد.امروز زدیم به طبیعت و با هم به سبک سالوادور دالی شاشیدیم.

پرچم شخصی

قدیما فکر میکردم هر کشوری پرچم شخصی نداره و اون کشوری که داره باید کون شهرونداش یه رنگ خاصی باشه مثلا سبز.

۱۳۸۷/۵/۸

ناو هواپیما بر

از همون اول که دستاتو دیدم به خودم گفتم این دستا مث ناو هواپیما بر عریض ِ .به هر کی که میرسم با افتخار میگم من با یه ناو هواپیما بر دوستم.اول باورشون نمیشه ولی وقتی عکس دستتو نشونشون میدم میگن وای چه ناوی. دستای تو، یه چیز دیگس.

۱۳۸۷/۵/۶

شلوار





شلوار روی جا لباسی آویزونه. تاخورده، چروک و بی حرکت.
سالهاست که زندگیش، ساز غمگینی شده که از اتاق بغلی نواخته میشه.

۱۳۸۷/۵/۴

تایپ

همیشه باید به اندازه کت و شلوار قدیمی بابات ول باشی، قَد یه آهنگ تانگو رقصیده باشی و تو مدت بودن در صف شیر، عاشق شده باشی.
اصولا نباید زندگی کرد وقتی میشه تصور کرد که مثل بازیکنای ذخیره یه تیمی، دستت یه بطری آب معدنی گرفتی و راحت نشستی.

فلسفه

این نوشته، یه نوشته ی فلسفی هست

۱۳۸۷/۴/۲۹

دل ِ تنگ

این جمله ی من دلتنگی دارد
در ضمیر ناخودآگاهش، هزاران بار با دست، به تو اشاره میکند
هزاران بار فریاد، هزاران بار زجه
تا کی میتوان در درز یک دیوار ناپدید شد
چهره ای آشنا به خود گرفت و به رنگ یک لیوان آب خنک در آمد