۱۳۸۷/۶/۱۰

یه تیغ، 150 تومانه.

یه بار دیگه ابرا گریه کردن.یه بار دیگه خودم رو تو آینه دیدم و دوباره اون خال رویه صورتم رو پیدا نکردم.
وقتی چرخ ماشین پنجر میشد ما خوشحال میشدیم.سیگار روشن میکردیم و صبر میکردیم یه اتفاقی بیفته.
یه بار دیگه یاد ساکسیفونی میفتم که هیچ وقت نداشتم و براش آرزوی موفقیت میکنم.
یه بار دیگه تو جیب میبام رو میگردم که ببینم هنوز اثری از تو هست یا نه.
یه تیغ 150 تومانه و من حتی نمیدونم چرا باید ریشام رو بزنم.
مث یه مرده شدی که براش عزاداری میکنم.مث یه فیلم شدی که همیشه جلوی من پخش میشه.
تو هستی با اینکه فقط روی یه پرده در جریانی.

هیچ نظری موجود نیست: