۱۳۸۹/۵/۲۸





نمیدانم چه شد
ولی گویا
دستمان را برروی تقویم گذاشتیم
و تمام روزهایمان
که باهم
در تضاد بودند را
برای با همدیگر بودن
انتخاب کردیم









۱۳۸۹/۵/۲۵

tip of the day 87





هر آدمی در مقطعی، نوستالژی دوران باکره گی اش، سرتاسر زندگی اش را فرا میگیرد و میلی lمبهم او را باز به آن دوران نزدیک میکند.








۱۳۸۹/۵/۱۶

tip of the day 86





برای درک کردن زندگی به ادبیات رجوع نکنید. ادبیات آفریده شده است برای فرار از این کثافت و پناه بردن به جایی دیگر، جایی آرام، جایی دوست داشتنی.








۱۳۸۹/۵/۱۳

tip of the day 85





در مرز بین رویا و واقعیت بیشترین گمرگی و سختی را اعمال می کنند. حواستان باشد کدام طرف را انتخاب میکنید، برگشتن سخت است.









۱۳۸۹/۵/۱۰





گاهی اوقات اتفاق خاصی نمی افتد. فقط پی میبری. پی میبری به آنچه که هیچ وقت به چشم نمی آمد. گاهی اوقات در همان لحظه مکث میکنی و به آن فکر میکنی. گاهی اوقات نیاز نیست به مانند آگاه شدن از یک شکست یا رفتن کسی که به صرف دور شدن از تو میرود، بهم بریزی. گاهی اوقات فقط یک مکث، یک بازجستجو در اعماق فکرت کافی است. نیاز نیست که شلیک توپی باشد یا همهمه ی مرغان وحشی عازم کوچ. گاهی فقط میفهمی که خیلی ها را به راحتی از دست داده ای و آسان تر از آن خیلی چیزها به تو چسبیده اند و در افکارت رسوخ کرده اند. گاهی اوقات میفهمی که در زندگی به جایی رسیده ای که دیگر میدانی زمانی عینکت را گم کنی، کجاها میتوانی پیدایش کنی. به آن کنج خیره میشوی، خم میشوی، برش میداری، بر رو به روی چشمانت قرارش میدهی، و سر میگیری آنچه را که متوقف شده بود.